سالگرد یکی شدنمون مبارک مرد من ...


مهتاب عشق

عشق من عاشقم باش

 

چنان زیبایی که نمی توانم به یادت بیاورم تصویرت، سر می رود از آئینه…

 

همپای لحظه های دلتنگی ام ، همسرم ،

 

وقتی خانه عشقت پناهگاه خستگی ام شد اندیشیدم که الهه عشق،ناب ترین عشق هستی را نصیبم کرده است

 

عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم است

 

نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است

 

پس با من بمان تا زنده بمانم

 

به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را ،

 

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم

 

به پاکی چشمانت قسم که تا ابد با تو می مانم

 

بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم

 

زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت

 

 

دوستت دارم

 

 

چنان زیبایی

 

که نمی توانم به یادت بیاورم تصویرت،سر می رود از آئینه

 

 

ای آسمانی ترین ستاره ی هستی !

 

با تو ...

 

جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید !!

 

و ..

 

ترانه های عاشقانه ام

 

با تو ...

 

به حقیقت رسید !!

 

و

 

با تو ...

 

و وجود گرم توست که میخواهم بمانم ..

 

و تا همیشه و همیشه ..

 

در کلبه ی عشقم

 

میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .. !!!

 

یک لحظه با شکستن قلب مهربانت، قلب من نیز می شکند، اینگونه دلگیر نباش،

 

یک لحظه غم تو مرا به ماتم می نشاند!

 

یک لحظه اشک ریختنت، دلم را می سوزاند، اشک نریز که یک عمر مرا گریان خواهی دید!

 

طاقت ندارم ببینم که از لحظه های در کنار من بودن اینگونه پریشانی،

 

اگر تو را آزار می دهم دست خودم نیست، عاشقم و دلم نمی خواهد که روزی دوباره تنها شوم!

 

اگر تو را با حرفهایم می رنجانم مرا ببخش، من گرفتار توام،

 

طاقت بی تو بودن را ندارم!

 

اگر یک روز بی تو باشم، دنیا برایم تیره و تار خواهد بود،

 

یک لحظه با سکوتت، صدای فریاد مرا خواهی شنید،

 

سکوت نکن، تا ناله نکند قلبی که طاقت سکوت تلخ تو را ندارد!

 

یک لحظه با نبودنت مرا به آتش خواهی کشید، حالا که آمدی برای همیشه

 

با من باش که طاقت سوختن را ندارم!

 

یک لحظه بی محبتی ببینم، از غم و غصه می میرم،

 

یک لحظه حس کنم که از من خسته ای، دیگر به من نگو چرا اینک دلشکسته ای؟!

 

نمی خواهم یک لحظه دور از تو باشم، وای به آن روزی که یک عمر بی تو باشم،

 

آن روز عمری باقی نخواهد ماند،

 

زیرا در همان لحظه ی رفتنت، دیگر مرا نخواهی دید!

 

تنها صدایت را میخواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد

 

نگاهت را میخواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد

 

وجودت را میخواهم تا گرمای آغوشم باشد

 

دستهایت را میخواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد

 

و تنها خنده هایت را میخواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد

 

آری تنها تو را میخواهم ..

 

زیر این سقف کبود

 

زیر این سلطه سنگین سکوت

 

اگر از تو یادی نکنم

 

به خدا میشکنم

 

. . .

 

فقط با تو

 

زیباست این زندگی با تو ،

 

فقط با تو!

 

زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو!

 

زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو!

 

آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه بگذرد!

 

دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد!

 

زیباست این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو!

 

زیباست لحظه ای که در زیر باران قدم میزنم ،

 

یا با تو و یا به یاد تو!

 

این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم!

 

این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم!

 

خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون تنها تو را دوست دارد!

 

تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ، عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد!

 

میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق بی پایان منی!

 

می گویم با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ،

 

فقط با تو، چون تنها تو سرپناه این قلب عاشق منی !

 

عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم ، تنها در کنار هم!

 

زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ،

 

فقط با تو، و آن قلب مهربان تو!

 

عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان!

 

لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست ،

 

فقط با تو، و به عشق تو!

 

غرورم حتی

 

تو را طور دیگری دوست دارد

 

به تو که میرسد

 

بیصدا می شکند

 

بخوان همراه با همه ، من نیز می نویسم برای تو و برای همه

 

 

 

بخوان آنچه برای تو نوشته ام

 

 

بخوان تا من نیز عاشقانه برایت بنویسم

 

 

برای تو می نویسم که میدانم مثل منی ، همصدا با من ، و همنشین با اشک!

 

برای تو مینویسم که عاشقترینی

 

حدیث عشق من و تو،

 

حدیث ابر بهاریست،

 

تو از قبیله لبخند،

 

من از قبیله اندوه.

 

فضای فاصله صد آه،

 

فضای فاصله صد کوه،

 

تو از سپیده و نوری،

 

من از شقایق گلگون.

 

این همه واژه

 

و من از سکوت لبریزم

 

انگار کابوس این روزهای خاکستری

 

سایه انداخته به خیال من

 

 

حوالی این ساعت های بارانی

 

جای زیادی برای رفتن ندارم

 

غیر از

 

آغوش تو

 

 

می اندیشم به نگاهت

 

که تمامی جان و روانم را به ترنم و تمنا وا می دارد

 

می اندیشم به انگشتانت

 

که بی پرده

 

ساز عشق مرا در تمامی پرده ها می نوازد

 

و اکنون

 

می اندیشم به دستانت

 

که چه سبک و آشنا

 

با راه و رمز های عشق

 

آرام و داغ و تند

 

چون شراب و گردباد و سیلاب

 

مرا در بر میگیرد

 

وغم هایم را می تکاند

 

و بیخیالی می کارد

 

حرف دیگری نیست

 

فقط بدان

 

که نیلوفرانه دوستت می دارم

 

نه مانند مردمانی که دوست داشتن را

 

به عادتی که ارث برده اند

 

با طعم غریزه نشخوار می کنند

 

من درست مثل خودم

 

هنوز و همیشه دوستت می دارم

 

من دلم به یک رویا خوش است

 

به شب قدم زیر آسمان

 

زیر مهتاب کوچه ی خلوت

 

آن موی بیقرار یار

 

یک دل از عشق سر شار

 

یک ستاره همیشه درخشان است

 

ستاره ی عشقمان . . .

 

امیدوارانه مینویسم که سالروز دیگر عشقمان را در کلبه ی کوچک اما پر از عشقمان، عاشقانه یاد کنیم...

 

به امید آن روزی که زیباترین است . . .

 

همانی که من . . .

 

در آغوش تو . . .

 

سرشار از عشق . . .

 

به صدای نوازشگرت گوش بسپارم . . .

 

دلواپسی هایم را در صندوقچه ی کوچکی دفن کنم،و به دریا بسپارم . . .

 

به رویای زیبای رسیدن بیندیشم . . .

 

به اینکه دیگر آرزویی نمانده . . .

 

فقط تو بودی . . .

 

و اینک تو از آن منی . . .

 

و من خالصانه و با تمام وجودم پیشانیم را به خاک بسپارم و خدایم را سپاس گویم . . .

 

که تو اینک از آن منی . . .

 

به امید آن روز . . .

 

" الهی آمین "

 

 

سالگرد عشقمون مبارک هستی من،تو همیشه مال منی پویان،

 

امیدوارم هرچه زودتر اون روز برسه که بجز روح و فکر و ذهنمون،جسممون هم در کنار هم قرار بگیره

 

عاشقانه دستاتو میبوسم و از بودنت، با وفاییات، فداکاریات، مهربونیات،

 

 و همه ی اون چیزایی که به من میبخشی و من هیچ وقت نمیتونم جبرانشون کنم تشکر میکنم.

 

امیدوارم لایق قلب پاک و مهربونت باشم.

 

عاشقانه دوستت دارم پویانم و سالگرد یکی شدنمون رو همراه با بهترین آرزوها بهت تبریک میگم.

 

انشالله صدمین سالگرد بهم رسیدنمون رو کنار هم جشن بگیریم

 

دوستت دارم همه ی وجودم

 

 



نظرات شما عزیزان:

پویان
ساعت8:59---7 شهريور 1395
سلام نیلوفر روزهای عاشقیم، بعد از 5 سال هنوز یادم بود که این وبلاگ رو واسه من درست کردی، الان میفهمم چه گوهری رو از دست دادم...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1390برچسب:,ساعت 1:43 توسط نیلوفر| |


Power By: LoxBlog.Com